برف بازی
پنج شنبه وقتی بابام از سر کار برگشت به من گفت میخوام ببرمت برف بازی و من خیلی خوشحال بودم چون من عاشق برف بازی هستم .جمعه صبح زود بیدار شدیم و لباسای اسکیمون رو پوشیدیم و رفتیم به سمت آبعلی . وای خدای من توی جاده روه ی کوهها پر از برف بود وقتی رسیدم خیلی خوشحال بودم .مامانم و بابام به خاطر من که نتونستم برم توی پیست اسکی از اسکی کردن منصرف شدن و رفتیم تیوپ سواری ولی من دوبار بیشتر نرفتم آخه راستش خیلی ترسیدم . ولی دیگه انقدر برف بازی کرد که واقعا خسته شده بودم .کاش هرچی زودتر توی تهرانم برف بباره .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی