رومینارومینا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

فرشته پاک من رومینا

شب یلدا آمده ننه سرما آمده

1393/10/1 20:22
نویسنده : مامان رومینا
12,404 بازدید
اشتراک گذاری

یکی بود یکی نبودزیر گنبد کبودننه سرما ، سوت و کور و بی صداپشت ابرای سیاهروی بوم آسمون نشسته بود .ننه سرما چاقالو ،بدادای غرغرو دُشَکِش ابر سیاه، لحافش ابر سفیدننه سرما نُه ماه از سال می خوابیدوقتی که بیدار میشد پا میشد تنهایی دست به کار می شد ورد می خوند، جادو میکرد

هاا میکرد ، هوو میکرد

هاا میکرد ابر سیاه پیدا میشد

هوو میکرد، باد می اومد، سرما می شد

بشنوید از اون پایینتوی کوه، روی زمین کلاغا غار میزدند- غار ، غار ، غار می زدند

توی ده جار می زدند- جار ، جار ، جار می زدند  ننه سرما اومده- تیک و تیک و تیک سرده هوادرها رو محکم کنین، سرما نیاد تو خونه هاکرسی ها رو علم کنین

منقل ها رو روشن کنینلحافِ کرسی پهن کنینشب های چله بزرگ  شب های زوزه ی گرگ  ننه سرما ورد می خوند سنگ هارو یخ می زد و می ترکوند می نشست چاره ی چمباره می کرد لحا ف پنبه ای شو پاره می کرد پنبه ها رو مشت مشت پایین می ریخت رو زمین گوله گوله گوله برف می بارید منقل ها روشن می شدکرسی ها علم می شد

شب یلدا می رسید، تو خونه مون غوغا می شدمیوه های رنگ وارنگهمه جور، از همه رنگپسته و آجیل شورهمه چیز، از همه جور

شب یلدا همگی بیدار می موندیم میوه و آجیل می خوردیم شعرای قشنگ مو خوندیم شب های چله کوچیک شب های تخمه شکستن، چیک و چیک شب های قصه های قشنگ قشنگ

قصه های رنگ به رنگ

قصه ی دیو و پری

قصه ی خروس زری

قصه ی بز روی بوم

قصه  دختر شاه پریون...  

شب یلدای همگی مبارک .چند روز قبل از شب یلدا مهد کودک جشن شب یلدا گرفتیم  یه کرسی قشنگ درست کرده بودند آجیل ، انار، لبو ، هندونه تزیین شده گذاشته بودن و خاله سرما اومدو و کلی داستان تعریف کرد وبعد آجیل و تنقلات خوردیم . وقتی مامان بچه ها هم اومدن از مامانا با یه ظرف لبو پذیرایی کردند . منم که اومدم خونه داستان ننه سرما رو برای مامانم تعریف کردم . 

 

 

ننه سرما در حال قصه گویی

 

 

 

جشن شب یلدا در مهد کودک 

 

یه شب قبل از شب یلدا هم مامان بزرگم مهمانی گرفته بود و کلی مهمون داشتند و شب یلدا هم مامانم  مهمونی گرفته بود و مامان بزرگ و بابا و خالم و خاله های مامانم مهمونمون بودن . فال حافظم گرفتیم و کلی برای همه من شعر خوندم . بابا بزرگم هم کلی از قدیما وکرسی های قدیم برام تعریف کرد  خیلی شب خوبی بود. 

 

 

من و ننه سرما (به کمک مامانم ننه سرما رو درست کرده بودیم )

 

 

این هم شعری که تومهد کودک واسه شب یلدا یاد گرفتم :

شب یلدا اومده                 دوباره و دوباره 

زمستونو دوباره                با خودش میاره 

یلدا قشنگو زیباست          بلدترین شبهاست 

شادی میاره برامون           با هم می شیم مهربون 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

خاله زهرا
6 دی 93 12:54
عزیز دلم .خیلی زیبا شدی .چه ننه سرمای قشنگی درست کردی آفرین شعر قشنگی هم یاد گرفتی لبای اناریتو میبوسم عزیزم
مامان رومینا
پاسخ
مرسي مهربونم ،ننه سرما با عروسك رومينا درست كرديم ،💝🎅🎉🎊
عمه فروغ
6 دی 93 19:18
رومینا جونم یلدات مبارک ان شاا.. روزهای زمستانی خوبی داشته باشی
مامان رومینا
پاسخ
مرسي از شما أنشالله زمستون پر از بارش برف داشته باشيم ⛄️❄️💝
لذت خاطرات به يادماندني کودکي دلبندانتان
11 دی 93 13:29
با سلام و خدا قوت خدمت شما دوست عزيزم از ثبت روز به روز خاطرات ني ني هاي با مزه خودتان لذت مي بريد.درسته؟؟ حالا ما يک پيشنهاد به يادماندني برايتان داريم براي ديدن اين پيشنهاد به ما سربزنيد با آرزوي شادي ، سلامت و ثروت براي شما و کودک دلبندتان